گذشتهی ساده:
swayedشکل سوم:
swayedسومشخص مفرد:
swaysوجه وصفی حال:
swayingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حکمروا بودن، فرمانروا بودن، چیره بودن، سلطه داشتن، رواج داشتن
تحت سلطهی، زیر نفوذ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sway» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sway