امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Swift

swɪft swɪft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    swifter
  • صفت عالی:

    swiftest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb C2
سریع، چابک، تندرو، فرز، باسرعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the swift movement of trains
- حرکت سریع قطارها
- a swift runner
- دونده‌ی تیزپا
- This river is too swift for swimming.
- این رودخانه برای شنا کردن زیادی تند است.
- a swift slope along the road
- شیب ناگهانی جاده
- a swift decision
- تصمیم فوری
- a swift-flowing river
- رودخانه‌ی سریع
- Swift runs the days of youth.
- روزگار جوانی به‌سرعت می‌گذرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swift

  1. adjective very fast
    Synonyms:
    abrupt alacritous barrelling breakneck cracking double-quick expeditious express fleet fleet-footed flying hasty headlong hurried in nothing flat like crazy like mad nimble on the double precipitate prompt pronto quick rapid ready screaming shaking a leg short short-lived snappy spanking speedball speedy sudden supersonic unexpected winged
    Antonyms:
    delayed slow sluggish
  1. adverb very fast
    Synonyms:
    apace double-quick expeditiously flat-out fleetly full tilt hastily hurriedly in no time posthaste promptly quick quickly rapidly speedily without losing time without warning
    Antonyms:
    slowly sluggishly

ارجاع به لغت swift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swift

لغات نزدیک swift

پیشنهاد بهبود معانی