امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Swill

swɪl swɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swilled
  • شکل سوم:

    swilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    swills
  • وجه وصفی حال:

    swilling
  • شکل جمع:

    swills

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
سرکشیدن، زود خوردن، خیس کردن، اشغال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The men were laughing and swilling beer.
- مردان می‌خندیدند و آبجو سر می‌کشیدند.
- She drank her coffee and swilled out the cup.
- قهوه‌ی خود را خورد و فنجان را آب کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swill

  1. verb To swallow (food or drink) greedily or rapidly in large amounts
    Synonyms:
    bolt down englut engorge gobble gulp guzzle ingurgitate wolf
  1. noun Wet feed (especially for pigs) consisting of mostly kitchen waste mixed with water or skimmed or sour milk
    Synonyms:
    slops pigswill garbage slop waste pigwash
  1. verb Drink large quantities of (liquid, especially alcoholic drink)
    Synonyms:
    gulp-down drink-up slop swill-down pour down one's gullet
  1. noun An act of drinking or the amount swallowed
    Synonyms:
    drink draft potation draff drench pull fill quaff flood garbage sip guzzle sup hogwash mash swig raft rinse belt slop swash swillings wash

ارجاع به لغت swill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swill

لغات نزدیک swill

پیشنهاد بهبود معانی