با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Swine

swaɪn swaɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural countable
قدیمی آدم پست، آدم رذل، آدم خبیث
- I can't believe he called me a swine, that's so insulting!
- باورم نمی‌شود که به‌ من آدم پست می‌گفت، بسیار توهین‌آمیز بود!
- Don't trust that swine; he's known for spreading rumors and causing trouble.
- به آن آدم خبیث اعتماد نکن. او به شایعه‌پراکنی و ایجاد دردسر معروف است.
noun plural countable
جانورشناسی زیست‌شناسی قدیمی خوک
- The swine were being fed a diet of vegetables and grains.
- خوک‌ها با رژیم غذایی حاوی سبزیجات و غلات تغذیه می‌شدند.
- The smell of the swine barn was overpowering, I had to hold my breath.
- بوی طویله‌ی خوک طاقت‌فرسا بود، باید نفسم را حبس می‌کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swine

  1. noun A pig
    Synonyms: hog, pig, beast, porker, boar, brute, peccary, berkshire, duroc-jersey, sow, duroc
  2. adjective
    Synonyms: porcine, swinish

ارجاع به لغت swine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swine

لغات نزدیک swine

پیشنهاد بهبود معانی