با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Switch

swɪtʃ swɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    switched
  • شکل سوم:

    switched
  • سوم شخص مفرد:

    switches
  • وجه وصفی حال:

    switching
  • شکل جمع:

    switches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
سوییچ، کلید
- to turn the switch on
- سویچ را روشن کردن (باز کردن)
- Press the switch down to turn the engine on.
- دکمه را فشار بده تا ماشین روشن شود.
noun countable
تغییر، دگرگونی، چرخش
- a policy switch
- تغییر سیاست
noun countable
ترکه‌ی چوب
- Mr. Javadi used to beat us with a switch.
- آقای جوادی ما را با ترکه می‌زد.
verb - transitive verb - intransitive
جریان را عوض کردن، تغییر دادن، عوض کردن، عوض بدل کردن، تاخت زدن
- we encourage factories to switch from coal to gas
- ما کارخانه‌ها را تشویق می‌کنیم که به‌ جای زغال‌سنگ گاز مصرف کند.
- They switched chairs.
- آن‌ها صندلی‌های خود را تاخت زدند.
- Now my mother's interest had switched to my health.
- در آن هنگام علاقه‌ی مادرم معطوف شده بود به سلامتی من.
- Lately his attention has been switched to old carpets.
- اخیراً توجه او به فرش‌های قدیمی معطوف شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد switch

  1. noun change, exchange
    Synonyms: about-face, alteration, change of direction, reversal, shift, substitution, swap, transformation
    Antonyms: inactivity, stagnation
  2. verb change, exchange
    Synonyms: change course, convert, deflect, deviate, divert, interchange, rearrange, replace, shift, shunt, sidetrack, substitute, swap, trade, turn, turnabout, turn aside, veer

Phrasal verbs

  • switch off

    از توجه به کسی یا چیزی دست برداشتن، بی‌توجهی کردن

    خاموش کردن

  • switch on

    سویچ را باز کردن، روشن کردن

  • switch over

    1- (تلویزیون) کانال عوض کردن 2- عوض کردن

ارجاع به لغت switch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «switch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/switch

لغات نزدیک switch

پیشنهاد بهبود معانی