امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Symbolize

ˈsɪmbəlaɪz ˈsɪmbəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    symbolized
  • شکل سوم:

    symbolized
  • سوم‌شخص مفرد:

    symbolizes
  • وجه وصفی حال:

    symbolizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
نشان‌پردازی کردن، نماپردازی کردن، حاکی بودن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The fall of the Berlin wall symbolized the end of the cold war.
- فروریزی دیوار برلن نماد پایان جنگ سرد بود.
- the constant tendency of this poet to symbolize
- تمایل همیشگی این شاعر به نماد‌پردازی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد symbolize

  1. verb represent; stand for
    Synonyms:
    betoken body forth connote denote emblematize embody epitomize exemplify express illustrate indicate mean mirror personify show signify suggest symbol typify

لغات هم‌خانواده symbolize

  • verb - transitive
    symbolize

ارجاع به لغت symbolize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symbolize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/symbolize

لغات نزدیک symbolize

پیشنهاد بهبود معانی