با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Synonym

ˈsɪnənɪm ˈsɪnənɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    synonyms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
(واژه یا عبارت) مترادف، هم‌معنی
- I always struggle to find the right synonym to use in my essays.
- همیشه برای پیدا کردن واژه‌ی مترادف درست برای استفاده در انشاهایم مشکل دارم.
- The teacher asked the students to find a synonym for each word in their vocabulary list.
- معلم از دانش‌آموزان خواست که برای هر یک از کلمات فهرست واژگان خود واژه‌ی مترادف پیدا کنند.
noun countable
تداعی‌گر، یادآور
- In literature, a character's name can become a synonym for bravery.
- در ادبیات، نام یک شخصیت می‌تواند یادآور شجاعت شود.
- Her kindness became a synonym for compassion in our community.
- مهربانی او تداعی‌گر شفقت در جامعه‌ی ما شد.
noun countable
مجاز (واژه)
- Finding a "synonym" for a complex term can simplify communication.
- یافتن یک مجازواژه برای یک اصطلاح پیچیده می‌تواند ارتباط را ساده کند.
- A "synonym" can sometimes clarify complex ideas.
- یک مجازواژه گاهی اوقات می‌تواند ایده‌های پیچیده را روشن کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد synonym

  1. noun A word having the same or nearly the same meaning in one or more senses as another in the same language
    Synonyms: analogue, synonymy, metonym, equivalent word, equivalent
    Antonyms: antonym
  2. adjective
    Synonyms: synonymic, synonymous

ارجاع به لغت synonym

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «synonym» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/synonym

لغات نزدیک synonym

پیشنهاد بهبود معانی