امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Table

ˈteɪbl ˈteɪbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tabled
  • شکل سوم:

    tabled
  • سوم‌شخص مفرد:

    tables
  • وجه وصفی حال:

    tabling
  • شکل جمع:

    tables

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
میز، سفره، لوح، تخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- tablecloth
- رومیزی
- The table my sister had set was really special.
- سفره‌ای که خواهرم چیده بود، واقعاً خاص بود.
- He was an orphan and grew up at the table of his uncles.
- او یتیم بود و سر سفره‌ی عموهایش بزرگ شد.
- to reserve a table at a restaurant
- در یک رستوران میز رزرو کردن
- a dinner table
- میز شام
- a table lamp
- چراغ میز
- table rock
- تخته‌ سنگ
- a round table
- میزگرد
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
جدول، لیست، فهرست
- table of weights and measures
- جدول اوزان و مقیاسات
- the book's table of contents
- فهرست مندرجات کتاب
- multiplication table
- جدول ضرب
- The results of this study are given in tables in the appendix.
- نتایج این پژوهش در جدول‌های پیوست داده شده است.
verb - transitive
مطرح کردن
- They have tabled a motion criticising the government.
- آن‌ها پیشنهادی را برای انتقاد از دولت مطرح کرده‌اند.
verb - transitive
(در مجلس) از دستور خارج کردن، معوق گذاردن، موکول کردن
- His proposal was tabled until the next meeting.
- پیشنهاد او تا جلسه‌ی بعد مسکوت گذاشته شد.
verb - transitive
در فهرست نوشتن
verb - transitive
روی میز گذاشتن
- Each of the participants must table his money.
- هر یک از شرکت‌کنندگان باید پول خود را روی میز بگذارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد table

  1. noun furniture upon which to work, eat
    Synonyms:
    bar bench board buffet bureau console counter desk dining table dinner table dresser lectern pulpit sideboard sink slab stand wagon
  1. noun meal
    Synonyms:
    bill of fare board cuisine diet fare food meat and drink menu spread victuals
  1. noun flatland
    Synonyms:
    flat mesa plain plateau tableland upland
  1. noun diagram with columns of information
    Synonyms:
    agenda appendix canon catalogue chart compendium digest graph illustration index inventory list plan record register roll schedule statistics summary synopsis table of contents tabulation
  1. verb postpone a proposition
    Synonyms:
    cool defer delay enter hang hold off hold up move pigeonhole propose put aside put forward put off put on back burner put on hold put on ice put on the shelf shelve submit suggest
    Antonyms:
    decide vote

Collocations

  • at table

    سرسفره، درحال خوردن خوراک سر میز شام

Idioms

  • on the table

    گزینه‌ی قابل‌انتخاب، گزینه‌ی بحث برانگیز

  • turn the tables

    وضعیت را معکوس کردن، ورق را برگرداندن، اوضاع را دگرگون کردن

  • put one's cards on the table

    رک‌وراست صحبت کردن، با صداقت تمام حرف زدن، احساسات و افکار خود را صادقانه بیان کردن، رو بازی کردن، موضع صادقانه‌ی خود را گفتن

سوال‌های رایج table

معنی Table به فارسی چی میشه؟

کلمه "table" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که می‌توان آن‌ها را در زمینه‌های گوناگون بررسی کرد. در ادامه به توضیح معانی، کاربردها و نکات جالب درباره این کلمه می‌پردازیم.

معانی Table

1. میز: یکی از رایج‌ترین معانی کلمه "table"، به معنای میز است. میز یک سطح تخت و افقی است که معمولاً بر روی پایه‌هایی قرار دارد و برای کارهای مختلفی مانند غذا خوردن، نوشتن و مطالعه استفاده می‌شود. میزها در انواع و اشکال مختلف وجود دارند، از جمله میزهای ناهارخوری، میزهای قهوه، میزهای تحریر و غیره.

2. جدول: یکی دیگر از معانی کلمه "table"، به معنای جدول است. در این زمینه، "table" به مجموعه‌ای از داده‌ها یا اطلاعات اشاره دارد که به صورت منظم و در ردیف‌ها و ستون‌ها تنظیم شده‌اند. جداول در علم آمار، ریاضیات، و علوم اجتماعی برای نمایش و تحلیل داده‌ها بسیار کاربردی هستند.

3. غیر فعال کردن: در زبان برنامه‌نویسی و تکنولوژی، "to table" به معنای غیر فعال کردن یا به تعویق انداختن یک موضوع یا دستور کار است. به عنوان مثال، اگر یک موضوع در یک جلسه به دلیل عدم توافق به "table" گذاشته شود، به این معناست که آن موضوع در حال حاضر بررسی نخواهد شد.

نکات جالب درباره Table

1. تاریخچه واژه: واژه "table" از زبان فرانسوی قدیمی "table" و لاتین "tabula" به معنای "سطح صاف" آمده است. این نشان‌دهنده تاریخچه طولانی و کاربردهای مختلف آن در فرهنگ‌های گوناگون است.

2. انواع میزها: میزها به شکل‌های مختلفی ساخته می‌شوند، از جمله میزهای چوبی، شیشه‌ای، فلزی و پلاستیکی. هر کدام از این نوع میزها کاربردها و ویژگی‌های خاص خود را دارند.

3. جداول در علم: جداول به عنوان ابزاری برای سازماندهی داده‌ها، در علوم مختلفی از جمله ریاضیات، آمار، و علوم اجتماعی به کار می‌روند. مثلاً در ریاضیات، جداول می‌توانند برای نمایش نتایج محاسبات یا تخمین‌ها استفاده شوند.

4. استفاده‌های فرهنگی: در بسیاری از فرهنگ‌ها، اجتماع در اطراف میز غذا یک رسم مهم است. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت تعاملات اجتماعی و ارتباطات خانوادگی است.

5. طراحی و دکوراسیون: میزها یکی از اجزای کلیدی در دکوراسیون داخلی هستند. انتخاب یک میز مناسب می‌تواند تأثیر زیادی بر روی زیبایی و کارایی یک فضا داشته باشد. طراحی‌های مدرن و خلاقانه میزها می‌توانند به عنوان یک عنصر هنری در دکوراسیون داخلی عمل کنند.

ارجاع به لغت table

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «table» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/table

لغات نزدیک table

پیشنهاد بهبود معانی