امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tack

tæk tæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tacked
  • شکل سوم:

    tacked
  • سوم‌شخص مفرد:

    tacks
  • وجه وصفی حال:

    tacking
  • شکل جمع:

    tacks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
میخ سرپهن کوچک، پونز، رویه، مشی، خوراک، میخ زدن، پونز زدن، ضمیمه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a carpet tack
- میخ سرپهن برای کوبیدن موکت
- the tack of a paint
- چسبندگی رنگ
- tape with good tack
- نوار دارای چسبندگی زیاد
- to go off on the wrong tack
- خط مشی غلط اتخاذ کردن
- to try a new tack
- رویه‌ی جدیدی را آزمودن
- Don't change the tack of your questions.
- روال پرسش‌های خود را عوض نکن.
- hard tack
- نان خشک
- a starboard tack
- چرخش به سمت راست (کشتی)
- We made two tacks in rounding the island.
- برای دور زدن جزیره دو بار تغییر مسیر دادیم.
- to tack a notice on a bulletin board
- اعلانی را به تابلوی اعلانات پونز کردن
- He is tacking down the stairway carpet.
- او دارد فرش پلکان را میخکوب می‌کند.
- to tack a ribbon onto a hat
- به کلاه روبان زدن
- to tack an amendment onto a bill
- اصلاحیه‌ای را بر لایحه افزودن
- He could even tack big ships in heavy weather.
- او می‌توانست حتی کشتی‌های بزرگ را هم در هوای بد مخالف جهت باد بچرخاند.
- They tacked temporarily in their aggressive designs.
- آنان موقت نقشه‌های تهاجم‌گرایانه‌ی خود را عوض کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tack

  1. noun course of movement
    Synonyms:
    aim alteration approach bearing bend deflection deviation digression direction double echelon heading line method oblique course path plan point of sail procedure set shift siding sidling sweep swerve switch tactic tangent turn variation way yaw zigzag
  1. noun short pin for attaching
    Synonyms:
    brad nail point pushpin staple thumbtack
  1. verb attach
    Synonyms:
    add affix annex append baste fasten fix hem mount nail paste pin sew staple stitch tag tie
    Antonyms:
    detach separate unfasten untack

ارجاع به لغت tack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tack

لغات نزدیک tack

پیشنهاد بهبود معانی