با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tactile

ˈtæktl ˈtæktaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more tactile
  • صفت عالی:

    most tactile

معنی و نمونه‌جمله

adjective
لمس‌کردنی، وابسته به حس بس‌آوایی، لامسه‌ای
- tactile organs
- اندام‌های بساوشی (پرماسی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tactile

  1. adjective touchable
    Synonyms: material, palpable, physical, solid, tactual, tangible

ارجاع به لغت tactile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tactile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tactile

لغات نزدیک tactile

پیشنهاد بهبود معانی