امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Taint

teɪnt teɪnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tainted
  • شکل سوم:

    tainted
  • سوم‌شخص مفرد:

    taints
  • وجه وصفی حال:

    tainting
  • شکل جمع:

    taints

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
لکه دار کردن، رنگ کردن، آلوده شدن، لکه، ملو کردن، فاسد کردن، عیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- meat free from taint
- گوشت بی‌عیب (سالم)
- Repentance removes all taints of sin.
- توبه همه‌ی لکه‌های گناه را می‌زداید.
- That scandal tainted his reputation.
- آن افتضاح شهرت او را لکه‌دار کرد.
- a society tainted with fascism
- جامعه‌ای که فاشیسم بر آن اثر سوء گذاشته است
- tainted meat
- گوشت فاسد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد taint

  1. noun contamination, corruption
    Synonyms:
    black mark blemish blot contagion defect disgrace dishonor fault flaw infection pollution shame smear spot stain stigma
    Antonyms:
    cleanliness perfection
  1. verb dirty, contaminate; ruin
    Synonyms:
    adulterate besmirch blacken blemish blight blot blur brand break down cast a slur cloud cook corrupt crud up crumble cut damage debase decay decompose defile deprave discolor discredit disgrace dishonor disintegrate doctor foul give a bad name harm hurt infect muddy poison pollute putrefy rot shame smear soil spike spoil stain stigmatize sully tar tarnish trash turn water water down
    Antonyms:
    clean right

ارجاع به لغت taint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/taint

لغات نزدیک taint

پیشنهاد بهبود معانی