امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tape

teɪp teɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    taped
  • شکل سوم:

    taped
  • سوم‌شخص مفرد:

    tapes
  • وجه وصفی حال:

    taping
  • شکل جمع:

    tapes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
چسب، نوار چسب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Can you pass me the tape so I can wrap this gift?
- نوار چسب را به من می‌دهی تا این کادو را بپیچم؟
- We ran out of tape, so I had to use glue to fix the book binding.
- نوار چسبمان تمام شده و باید از چسب مایع برای درست کردن جلد کتاب استفاده کنم.
noun countable
نوار ضبط صوت، نوار کاست، نوار صوتی
- to record something on tape
- چیزی را روی نوار صوتی ضبط کردن
- The tape player in my car is broken.
- نوار ماشینم شکسته است.
noun countable uncountable
نوار
- insulating tape
- نوار عایق‌ساز
- a plastic tape
- نوار پلاستیکی
- a red paper tape
- نوار کاغذی قرمز
verb - transitive
ضبط کردن
- to tape a TV program
- برنامه‌ی تلویزیونی را ضبط کردن
- the taped interview
- مصاحبه‌‌ی ضبط‌شده
verb - transitive
با نوار بستن، نوار زدن، نوارپیچی کردن
- The thieves had taped his mouth.
- سارقین دهان او را با نوار چسب بسته بودند.
- Packages must be securely taped.
- بسته‌ها را باید محکم نوار‌پیچی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tape

  1. noun ribbon of material
    Synonyms: band, braid, edging, line, rope, strip
  2. verb stick together with material
    Synonyms: bandage, bind, bond, fasten, hold together, rope, seal, secure, support, swathe, tie, tie up, truss, wire, wrap
    Antonyms: loosen, unfasten, unglue, unstick, untape
  3. verb record sounds, sights
    Synonyms: audiotape, make a tape, register, tape-record, video, videotape

ارجاع به لغت tape

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tape

لغات نزدیک tape

پیشنهاد بهبود معانی