امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tasty

ˈteɪsti ˈteɪsti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    tastier
  • صفت عالی:

    tastiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective B1
باسلیقه تهیه‌شده، خوش‌طعم، خوش‌مزه، گوارا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- tasty food
- خوراک خوشمزه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tasty

  1. adjective delicious
    Synonyms: appetizing, delectable, delish, divine, flavorful, flavorsome, flavory, full-flavored, good-tasting, heavenly, luscious, mellow, palatable, piquant, pungent, sapid, savory, scrumptious, spicy, sugar-coated, sweetened, tasteful, toothsome, toothy, yummy, zestful
    Antonyms: tasteless, unappetizing

لغات هم‌خانواده tasty

ارجاع به لغت tasty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tasty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tasty

لغات نزدیک tasty

پیشنهاد بهبود معانی