با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tendon

ˈtendən ˈtendən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
(در گوشت) پوره، (کالبدشناسی) پی، وتر، زردپی، (در جمع) اوتار
- tendon cell
- یاخته‌ی تنودی
- tendon reflex
- بازتاب تنودی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tendon

  1. noun A cord or band of inelastic tissue connecting a muscle with its bony attachment
    Synonyms: band, ligament, cord, sinew, hamstring, tie, tissue

ارجاع به لغت tendon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tendon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tendon

لغات نزدیک tendon

پیشنهاد بهبود معانی