با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tent

tent tent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tented
  • شکل سوم:

    tented
  • سوم شخص مفرد:

    tents
  • وجه وصفی حال:

    tenting
  • شکل جمع:

    tents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
چادر، خیمه
- to set up a tent
- چادر زدن
- an oxygen tent
- چادر یا محفظه‌ی اکسیژن
verb - intransitive
منزل کردن، ساکن شدن
verb - transitive
خیمه زدن، چادر زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tent

  1. noun portable canvas shelter
    Synonyms: big top, canvas, pavilion, tabernacle, tepee, tupik, wigwam, yurt

ارجاع به لغت tent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tent

لغات نزدیک tent

پیشنهاد بهبود معانی