امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Terminate

ˈtɜrːməneɪt ˈtɜːməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    terminated
  • شکل سوم:

    terminated
  • سوم‌شخص مفرد:

    terminates
  • وجه وصفی حال:

    terminating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
منتهی، محدود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adverb
پایان دادن، پایان یافتن
adverb
بپایان رساندن، خاتمه دادن، منقضی کردن، فسخ کردن،محدود کردن، خاتمه یافتن
- to terminate a conference
- کنفرانس را به پایان رساندن
- His heart attack terminated the interview.
- سکته‌ی قلبی او، مصاحبه را خاتمه داد.
- The fight terminated with his victory.
- مشت‌بازی با پیروزی او به پایان رسید.
- This railway terminates in Kerman.
- این خط‌آهن در کرمان خاتمه می‌یابد.
- He was terminated last year.
- پارسال به خدمت او خاتمه دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terminate

  1. verb stop, finish
    Synonyms:
    abolish abort achieve adjourn annul bounce bound bring to an end cancel cease close come to an end complete conclude confine cut off define desist determine discharge discontinue dismiss dissolve drop eliminate end expire extinguish fire halt issue lapse limit perfect prorogate prorogue put an end to recess restrict result run out sack scratch scrub tether ultimate wind down wind up wrap wrap up
    Antonyms:
    begin initiate open start

لغات هم‌خانواده terminate

  • verb - transitive
    terminate

ارجاع به لغت terminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terminate

لغات نزدیک terminate

پیشنهاد بهبود معانی