با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Theme

θiːm θiːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    themes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
(صحبت، فکر، نوشته) موضوع، مضمون، درون‌مایه
- The theme of their discussion was "women's rights."
- موضوع بحث آن‌ها «حقوق زنان» بود.
- economic themes
- موضوعات اقتصادی
- Trees and waterfalls are a favorite theme for many painters.
- بن‌مایه‌ی محبوب بسیاری از نقاشان، درخت و آبشار است.
noun countable
(موسیقی) تِم، ملودی اصلی
- the theme of Beethoven's Ninth Symphony
- بن‌مایه‌ی سمفونی نهم بتهوون
noun countable
(در آمریکا، آموزشی) مقاله
- a research theme
- رساله‌ی کوتاه پژوهشی
- Each student must write a weekly theme.
- هر شاگرد باید هفته‌ای یک انشا بنویسد.
noun countable
(در بریتانیا، رادیو، تلویزیون، موسیقی) روال برنامه، آرم برنامه
noun countable
کامپیوتر پوسته (بسته‌ای شامل نگاره‌های گرافیکی است که برای دگرگونی ظاهر یک نرم‌افزار (سیستم‌عامل، میزکار و غیره) به‌کار می‌رود)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد theme

  1. noun idea, subject matter
    Synonyms: affair, argument, burden, business, case, head, keynote, leitmotif, line, matter, matter in hand, motif, motive, point, point at issue, problem, proposition, question, stuff, subject, text, thesis, thought, topic
  2. noun written composition
    Synonyms: article, description, dissertation, essay, exercise, exposition, manuscript, paper, report, statement, thesis

لغات هم‌خانواده theme

ارجاع به لغت theme

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «theme» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/theme

لغات نزدیک theme

پیشنهاد بهبود معانی