گذشتهی ساده:
thinnedشکل سوم:
thinnedسومشخص مفرد:
thinsوجه وصفی حال:
thinningصفت تفضیلی:
thinnerصفت عالی:
thinnestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کم (بودن)، نایاب (بودن)، معدود (بودن)
(عامیانه) ناراحت یا مأیوس بودن، دلسرد بودن
عمل یا چیز بیاهمیت که طلیعهی اعمال مهمتری است
فرسوده شدن، باریک یا نازک شدن، به سر رسیدن، تمام شدن
در همهی لحظات خوب و بد زندگی، در ایام خوش و ناخوش، در پستیها و بلندیها، در همهحال، در سختی و آسانی، با همهی فرازونشیبها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thin