شکل جمع:
thingsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جای شکرش باقی بودن، خوب بودن که
الاهم فیالاهم، کارها (یا چیزها)ی مهمتر اول
الاهمفیالاهم، بهترتیب اهمیت
با در نظر گرفتن همه چیز، پس از بررسی همهی جوانب
با درنظر گرفتن همهی جوانب یا شرایط، ازهرنظر
در اوضاع فعلی
یکی دو چیز، یه چیزهایی، برخی چیزها (اطلاعات مهم و کاربردی)
(عامیانه) اشباح و ارواح را دیدن، دچار وهم و خیال بودن
have a thing (about something)
(دربارهی چیزی) عقده یا وسواس داشتن
خیلی بزرگ کردن، دستاویز قرار دادن
مد، باب روز
نکته این است که، موضوع این است که، راستش، آخه
things that go bump in the night
چیزهای عجیبوغریب و ترسآور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thing