امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Threshold

ˈθreʃhoʊld ˈθreʃhəʊld / / -ʃəʊld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
استانه، سرحد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun countable
استانه، استانه مانند، استانه ای
- to cross the threshold
- وارد خانه شدن
- Iran was at the threshold of profound changes.
- ایران در آستانه‌ی تغییرات ژرفی قرار داشت.
- the threshold of pain
- آستانه‌ی درد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد threshold

  1. noun opening; beginning
    Synonyms:
    brink dawn door doorstep doorway edge entrance gate inception origin outset point point of departure sill start starting point verge vestibule

ارجاع به لغت threshold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «threshold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/threshold

لغات نزدیک threshold

پیشنهاد بهبود معانی