با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Throb

θrɑːb θrɒb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    throbbed
  • شکل سوم:

    throbbed
  • سوم شخص مفرد:

    throbs
  • وجه وصفی حال:

    throbbing
  • شکل جمع:

    throbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
تپش، زدن، تپیدن، لرزیدن، تپش داشتن، ضربان
- The ship's engines were throbbing quietly.
- موتورهای کشتی به‌آرامی تپ‌تپ می‌کردند.
- Her heart was throbbing with excitement.
- قلبش از شدت هیجان می‌تپید.
- a throbbing wound
- زخمی که که زوک‌زوک می‌کند
- a heart throb
- تپش قلب
- the throb of distant drums
- تپاک طبل‌های دوردست
- a sudden throb of pain
- تیر کشیدن ناگهانی درد
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throb

  1. verb pulsate, beat
    Synonyms: flutter, palpitate, pitpat, pound, pulse, resonate, thrill, thump, tingle, tremble, twitter, vibrate

ارجاع به لغت throb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throb

لغات نزدیک throb

پیشنهاد بهبود معانی