با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Throw Off

θroʊ ɔf θrəʊ ɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb informal
درآوردن، از تن کندن (لباس) (با عجله)
- After a long day at work, I couldn't wait to throw off my clothes.
- بعد از یک روز طولانی در محل کار، نمی‌توانستم صبر کنم تا لباس‌هایم را در بیاورم.
- The athlete threw off his sweaty shirt after completing the workout.
- این ورزشکار پس از اتمام تمرین، پیراهن عرق‌کرده‌ی خود را از تن کند.
phrasal verb
از شر چیزی راحت شدن، از سر وا کردن
- I took some medicine to help me throw off this cold before it gets worse.
- مقداری دارو مصرف کردم تا قبل از بدتر شدن سرماخوردگی از شر آن راحت شوم.
- The doctor advised me to eat healthy and exercise regularly to help throw off any lingering illness.
- دکتر به من توصیه کرد که غذای سالم بخورم و به طور منظم ورزش کنم تا هر گونه بیماری طولانی‌مدت را از سر وا کنم.
phrasal verb
گمراه کردن
- The spy was able to throw off the enemy agents by disguising himself as a tourist.
- این جاسوس توانست با ظاهر شدن خود به عنوان توریست، عوامل دشمن را گمراه کند.
- The bank robber attempted to throw off the police by switching getaway vehicles multiple times.
- سارق بانک با چندین بار تعویض خودروهای سرقتی تلاش کرد پلیس را گمراه کند.
phrasal verb
سردرگم کردن، گیج کردن
- The teacher purposely threw off the students by asking difficult questions on the exam.
- معلم عمداً با پرسیدن سؤالات دشوار در امتحان، دانش‌آموزان را سردرگم کرد.
- The faulty GPS system threw off the driver.
- سیستم جی‌پی‌اس دارای اشتباه راننده را گیج کرد.
phrasal verb
سر هم کردن، فی‌البداهه گفتن (نوشته و شعر)
- The professor threw off the lecture.
- استاد سخنرانی را فی‌البداهه گفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throw off

  1. verb elude, escape
    Synonyms: abuse, deceive, evade, get away from, give the slip, leave behind, lose, outdistance, outrun, shake off, trick
    Antonyms: face, meet
  2. phrasal verb Confuse; especially (to lose a pursuer)

ارجاع به لغت throw off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throw off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throw-off

لغات نزدیک throw off

پیشنهاد بهبود معانی