امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Throw Up

American: ˈθroʊˈəp British: θrəʊʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    threw up
  • شکل سوم:

    threw up
  • سوم‌شخص مفرد:

    throws up
  • وجه وصفی حال:

    throwing up

معنی‌ها

phrasal verb B2
استفراغ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
phrasal verb
با شتاب ساختن، برپا کردن
phrasal verb
صرف‌نظر کردن، رها کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throw up

  1. verb regurgitate
    Synonyms:
    barf be sick blow grits blow lunch bring up disgorge drive a truck gag heave hurl pray to the porcelain god puke puke ralph regurgitate retch spew spit up toss one's cookies upchuck upchuck urp vomit vomit be nauseous
  1. verb build quickly
    Synonyms:
    build overnight jerrybuild knock together patch put together roughcast roughhew run up slap together throw together
    Antonyms:
    destroy raze tear down
  1. phrasal verb Vomit

ارجاع به لغت throw up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throw up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throw-up

لغات نزدیک throw up

پیشنهاد بهبود معانی