امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thud

θʌd θʌd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
صدای خفه و آهسته ایجاد کردن، ضربه، ضربه‌های متوالی، تپ‌تپ، هف‌هف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The sack of sugar fell to the ground with a thud.
- کیسه‌ی شکر تالاپی روی زمین افتاد.
- She ran down the hall, her bare feet thudding on the floor.
- درحالی‌که پاهای برهنه‌اش بر کف راهرو گرمب‌گرمب می‌کرد به پایین هال دوید.
- The car's windshield wipers thudded back and forth.
- برف‌پاک‌کن‌های اتومبیل تپ‌تپ‌کنان پس‌و‌پیش می‌رفتند.
- My heart started to thud and my mouth became dry.
- قلبم به تاپ‌تاپ افتاد و دهانم خشک شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thud

  1. noun crash
    Synonyms:
    bang beat blow clonk clout clump clunk fall flutter hammer hit knock plop poke pound pounding pulse rap slap smack strike throb thump thwack tunk wallop whack
  1. noun, verb dull crash; dull sound
    Synonyms:
    bang beat blow clonk clout clump clunk fall flutter hammer hit knock plop poke pound pounding pulse rap slap smack strike throb thunk thwack wallop whack

ارجاع به لغت thud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thud

لغات نزدیک thud

پیشنهاد بهبود معانی