با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Thumbnail

ˈθʌmneɪl ˈθʌmneɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کالبدشناسی ناخن انگشت شست
- His thumbnail was crushed in the car accident.
- ناخن انگشت شست او در تصادف رانندگی شکست.
- She painted a tiny flower on her thumbnail.
- گل کوچکی روی ناخن انگشت شستش کشید.
noun countable
کامپیوتر تصویرک، تصویر کوچک
- I clicked on the thumbnail to view the full image.
- برای مشاهده‌ی کامل تصویر روی تصویرک کلیک کردم.
- Can you send me the thumbnail of the document?
- آیا می‌توانید تصویر کوچک سند را برای من ارسال کنید؟
adjective
کوتاه، مختصر، موجز
- a thumbnail report
- گزارش مختصر
- The thumbnail description of the movie was enough to pique my interest.
- توضیحات کوتاه فیلم برای جلب توجه من کافی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thumbnail

  1. adjective condensed
    Synonyms: abbreviated, abridged, brief, compact, concise, contracted, curtailed, epigrammatic, short, short and sweet, succinct, summary, to the point, truncated

ارجاع به لغت thumbnail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thumbnail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thumbnail

لغات نزدیک thumbnail

پیشنهاد بهبود معانی