با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Thunderbolt

ˈθʌndərboʊlt ˈθʌndəbəʊlt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
آذرخش، صاعقه، صاعقه زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thunderbolt

  1. noun A shocking surprise
    Synonyms: boom, lightning, flash, crack, thunderclap, explosion, crash, clap of thunder, peal, roll, bolt, bombshell, flash of lightning, thunderpeal, thunderstroke, bolt-of-lightning

ارجاع به لغت thunderbolt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thunderbolt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thunderbolt

لغات نزدیک thunderbolt

پیشنهاد بهبود معانی