امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thyroid

ˈθaɪrɔɪd ˈθaɪrɔɪd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از thyroid gland به‌جای thyroid استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تیروئید، غده‌ی تیروئید، سپردیس، غده‌ی سپردیس، غده‌ی درقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The thyroid regulates metabolism in the body.
- غده‌ی تیروئید متابولیسم بدن را تنظیم می‌کند.
- An underactive thyroid can cause fatigue and weight gain.
- کم‌کاری تیروئید می‌تواند باعث خستگی و افزایش وزن شود.
- Symptoms of an overactive thyroid include weight loss and anxiety.
- علائم پرکاری تیروئید شامل کاهش وزن و اضطراب است.
adjective
تیروئیدی، وابسته به غده‌ی تیروئید، سپردیسی
- The thyroid hormones play a crucial role in growth.
- هورمون‌های تیروئیدی نقش مهمی در رشد ایفا می‌کنند.
- A thyroid hormone imbalance can lead to various health issues.
- عدم تعادل هورمون تیروئید می‌تواند منجر به مشکلات مختلف سلامتی شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thyroid

  1. noun a gland (= an organ) in the front of the neck that is involved in controlling the way the body develops and works
    Synonyms:
    thyroid gland
  1. adjective of or relating to the thyroid gland
    Synonyms:
    thyroidal

ارجاع به لغت thyroid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thyroid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thyroid

لغات نزدیک thyroid

پیشنهاد بهبود معانی