با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tibia

ˈtɪbiə ˈtɪbiə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کالبدشناسی استخوان درشت‌نی، تیبیا
- She fractured her tibia while playing soccer.
- او در حین بازی فوتبال دچار شکستگی استخوان درشت‌نی شد.
- The tibia connects the knee to the ankle.
- تیبیا زانو را به مچ پا متصل می‌کند.
noun countable
جانورشناسی ساق (حشرات)
- The tibia of the grasshopper is longer than its femur.
- ساق ملخ بلندتر از ران آن است.
- Insects rely on their tibia for jumping and walking.
- حشرات برای پریدن و راه رفتن به ساق خود متکی هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tibia

  1. noun The inner and thicker of the two bones of the human leg between the knee and ankle
    Synonyms: shinbone, shin bone, shin

ارجاع به لغت tibia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tibia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tibia

لغات نزدیک tibia

پیشنهاد بهبود معانی