امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ticket

ˈtɪkɪt ˈtɪkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ticketed
  • شکل سوم:

    ticketed
  • سوم‌شخص مفرد:

    tickets
  • وجه وصفی حال:

    ticketing
  • شکل جمع:

    tickets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
بلیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She bought a ticket for the concert next week.
- او برای کنسرت هفته‌ی آینده بلیت خرید.
- The plane ticket was more expensive than I anticipated.
- بلیت هواپیما گران‌تر از چیزی بود که پیش‌بینی می‌کردم.
- The bus driver checked our tickets before we boarded.
- قبل‌از سوار شدن، راننده‌ی اتوبوس بلیت‌های ما را چک کرد.
noun countable
برچسب (کارت روی محصول که قیمت، اندازه و ویژگی‌های دیگر کالا را نشان می‌دهد)
- They attached a ticket to the new dress on display.
- آن‌ها به لباس جدید داخل ویترین برچسب زدند.
- The price ticket indicated a special discount for students.
- برچسب قیمت نشان‌دهنده‌ی تخفیف ویژه برای دانش‌آموزان بود.
- The ticket showed that the item was on sale for half price.
- برچسب نشان می‌داد که این کالا به قیمت نیم‌بها فروخته می‌شد.
noun countable
جریمه، برگه‌ی جریمه
- He received a ticket for parking in a no-parking zone.
- او به‌دلیل پارک کردن در منطقه‌ی پارک‌ممنوع جریمه شد.
- He was surprised to find a ticket on his windshield.
- او از دیدن برگه‌ی جریمه روی شیشه‌ی جلوی ماشین خود تعجب کرد.
- She was upset about the parking ticket she received downtown.
- او به‌خاطر جریمه‌ی پارکی که در مرکز شهر دریافت کرده بود ناراحت بود.
noun countable
انگلیسی آمریکایی سیاست فهرست نامزدهای انتخاباتی (فهرستی از افراد که نماینده‌ی حزب سیاسی خاصی هستند)
- The party's ticket includes several prominent candidates.
- فهرست نامزدهای انتخاباتی این حزب شامل چند نامزد برجسته است.
- Voters are excited about the ticket announced last week.
- رأی‌دهندگان در مورد فهرست نامزدهای انتخاباتی اعلام‌شده در هفته‌ی گذشته هیجان‌زده هستند.
noun countable
تیکت، تیکت پشتیبانی (درخواست کتبی از پشتیبانی سایت و محصول)
- I submitted a ticket to report the website's login issue.
- من برای گزارش مشکل ورود به وبسایت تیکت ارسال کردم.
- He checked the status of his ticket before going to bed.
- او قبل‌از رفتن به رختخواب وضعیت تیکت پشتیبانی خود را بررسی کرد.
- The Fast Dictionary support team responded quickly to my ticket regarding the subscription purchase.
- تیم پشتیبانی فست‌دیکشنری به‌سرعت به تیکت من در مورد خرید اشتراک پاسخ داد.
verb - transitive
بلیت فروختن، بلیت صادر کردن، بلیت‌فروشی کردن
- The two airlines will cooperate in ticketing.
- آن دو شرکت هواپیمایی در صدور بلیت با هم همکاری خواهند کرد.
- He forgot to ticket the few remaining customers before closing the gate.
- او فراموش کرده بود که قبل‌از بستن باجه به چند مشتری باقی‌مانده بلیت بفروشد.
- The organizers plan to ticket the charity gala to raise funds.
- برنامه‌گذاران قصد دارند برای جمع‌آوری کمک‌های مالی برای جشن خیریه بلیت صادر کنند.
verb - transitive
انگلیسی آمریکایی جریمه کردن
- The officer ticketed the driver for running a red light.
- افسر راننده را به‌خاطر عبور از چراغ قرمز جریمه کرد.
- The police officer ticketed the cyclist for riding without a helmet.
- افسر پلیس موتورسوار را به‌دلیل عدم استفاده از کلاه ایمنی جریمه کرد.
- The police plan to ticket vehicles blocking the emergency lane.
- پلیس قصد دارد خودروهایی را که مسیر ویژه را مسدود می‌کنند، جریمه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ticket

  1. noun authorization on paper
    Synonyms:
    admission badge board card certificate check chit coupon credential docket document invite key label license marker note notice open sesame paper pass passage passport password permit raincheck receipt record slip sticker stub tab tag token voucher

Collocations

Idioms

  • just the ticket

    (عامیانه) مخ‌کار، چیزی که کاملاً به‌درد می‌خورد

  • that's the ticket!

    (عامیانه) درست است!، صحیح می‌فرمایید!، عیناً!

سوال‌های رایج ticket

معنی ticket به فارسی چیه؟

کلمه "ticket" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که در زمینه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب درباره این واژه می‌پردازیم.

کاربردها

کلمه "ticket" در زبان انگلیسی به صورت‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال:

- خرید بلیط آنلاین: امروزه خرید بلیط‌های مختلف به صورت آنلاین و از طریق وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌های موبایل بسیار رایج شده است. این امر باعث سهولت در فرآیند خرید و کاهش زمان انتظار می‌شود.

- مدیریت رویدادها: در صنعت رویدادها و کنسرت‌ها، مدیریت بلیط‌ها و کنترل ورود به محل برگزاری رویداد اهمیت زیادی دارد. سیستم‌های پیشرفته‌ای برای فروش و کنترل بلیط‌ها وجود دارد که می‌تواند تجربه کاربری بهتری را فراهم کند.

نکات جالب

- تاریخچه: واژه "ticket" از زبان فرانسوی "etiquette" به معنای برچسب یا نشانه گرفته شده است. در ابتدا، این کلمه به نشانه‌هایی اشاره داشت که در مکان‌های عمومی برای شناسایی افراد یا حقایق مشخص استفاده می‌شد.

- بلیط‌های الکترونیکی: با پیشرفت تکنولوژی، بلیط‌های الکترونیکی (e-tickets) بسیار رایج شده‌اند. این بلیط‌ها معمولاً به صورت QR کد یا بارکد ارائه می‌شوند و می‌توانند به راحتی از طریق تلفن همراه اسکن شوند.

- بلیط‌های رایگان: برخی از رویدادها یا سفرها بلیط‌های رایگان را به افراد ارائه می‌دهند، که می‌تواند به منظور تبلیغ یا جذب مخاطب باشد.

ارجاع به لغت ticket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ticket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ticket

لغات نزدیک ticket

پیشنهاد بهبود معانی