امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ticklish

ˈtɪklɪʃ ˈtɪklɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قلقلکی، حساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- don't touch me on the ribs,I am ticklish!
- دست به دنده‌هایم نزن، قلقلکی هستم!
- a ticklish situation
- وضع حساس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ticklish

  1. adjective difficult, tricky
    Synonyms:
    awkward capricious chancy changeable critical dangerous delicate fickle inconstant mercurial nice precarious risky rocky sensitive temperamental thorny touchy trying uncertain unstable unsteady variable volatile
    Antonyms:
    easy straightforward unproblematic

ارجاع به لغت ticklish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ticklish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ticklish

لغات نزدیک ticklish

پیشنهاد بهبود معانی