امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Till

tɪl / / tl tɪl / / tl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tilled
  • شکل سوم:

    tilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    tills
  • وجه وصفی حال:

    tilling
  • شکل جمع:

    tills

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

conjunction preposition A2
تا، تا اینکه، تا آنکه، تا وقتی که

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Goodbye till we meet again!
- تا ملاقات بعدی خداحافظ!
- I will wait till you finish your homework.
- تا وقتی که تکلیفت تمام شود، منتظر می‌مانم.
verb - transitive
کشت کردن، زراعت کردن، زمین را کاشتن
- tilling the land
- کشت و کار زمین
noun countable
دخل پول، کشو، دخل دکان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد till

  1. noun cash box
    Synonyms:
    box cash drawer cash register kitty money box safe tray treasury vault
  1. verb cultivate land
    Synonyms:
    dig dress farm grow harrow hoe labor mulch plant plough plow prepare raise crops sow tend turn turn over work
    Antonyms:
    plant sow

Idioms

ارجاع به لغت till

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «till» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/till

لغات نزدیک till

پیشنهاد بهبود معانی