امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Time Limit

ˈtaɪmˈlɪmət taɪmˈlɪmɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

حد زمانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد time limit

  1. noun time period set for completion
    Synonyms:
    deadline term time allotment time frame

ارجاع به لغت time limit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «time limit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/time limit

لغات نزدیک time limit

پیشنهاد بهبود معانی