امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Time Management

ˈtaɪm ˌmænɪdʒmənt ˈtaɪm ˌmænɪdʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
مدیریت زمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She enrolled in a course to improve her time management skills.
- او در دوره‌ای ثبت‌نام کرد تا مهارت‌های مدیریت زمان خود را بهبود بخشد.
- Time management is essential for balancing work and personal life.
- مدیریت زمان برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی ضروری است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت time management

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «time management» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/time-management

لغات نزدیک time management

پیشنهاد بهبود معانی