با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tinkertoy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
(نام بازرگانی قطعات چوبی که کودکان باید به‌هم سوار کنند و از آن اسباب‌بازی بسازند) تینکر توی
noun adjective
(T کوچک) سر هم بندی شده، باسمهای، بیدوام، بدساخت، پوشالی
- tinkertoy economics
- اقتصاد پوشالی
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت tinkertoy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tinkertoy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tinkertoy

لغات نزدیک tinkertoy

پیشنهاد بهبود معانی