امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tissue

ˈtɪʃuː ˈtɪʃuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tissues

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
زیست‌شناسی بافت، نسج link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The tissue sample was sent to the lab for further analysis.
- نمونه‌ی بافت برای تجزیه‌وتحلیل بیشتر به آزمایشگاه فرستاده شد.
- The doctor examined the tissue under a microscope.
- دکتر بافت را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.
noun countable uncountable
دستمال (کاغذی)
- He crumpled up the tissue and threw it in the trash can.
- دستمال کاغذی را مچاله کرد و در سطل زباله انداخت.
- a box of tissues
- یک بسته دستمال کاغذی
- The doctor handed me a tissue.
- دکتر دستمالی به من داد.
noun
پارچه، بافته (نازک و ظریف)
- The ballerina's tutu was made of tissue.
- توتوی بالرین از بافته‌ای نازیک ساخته شده بود.
- She wore a beautiful dress made of tissue.
- لباس زیبایی دوخته‌شده از پارچه‌ای ظریف به تن داشت.
noun
مجازی رشته، سلسله
- It was clear that the defendant's testimony was just a tissue of lies.
- معلوم بود که شهادت متهم فقط رشته‌ای از دروغ بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tissue

  1. noun A network
    Synonyms:
    network web mesh filigree crossing parcel bundle mass sheaf series
  1. noun Thin fabric
    Synonyms:
    gauze gossamer cobwebby material chiffon lace silk webbing scarfing
  1. noun Protective layer, especially in living organisms
    Synonyms:
    membrane film intercellular substance parenchyma prosenchyma adipose-tissue muscular tissue vascular-tissue fibrous tissue connective-tissue nervous-tissue
  1. noun A soft paper
    Synonyms:
    facial tissue toilet-tissue tissue-paper toilet-paper Kleenex (trademark)
  1. verb Create a piece of cloth by interlacing strands of fabric, such as wool or cotton
    Synonyms:
    weave

ارجاع به لغت tissue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tissue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tissue

لغات نزدیک tissue

پیشنهاد بهبود معانی