با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Titrate

taɪˈtreɪt taɪˈtreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    titrated
  • شکل سوم:

    titrated
  • وجه وصفی حال:

    titrating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
شیمی تیتر کردن، سنجیدن (از طریق تیتراسیون (تعیین غلظت یک محلول مجهول با روش‌های مختلف))
- The chemist needed to titrate the solution to determine its concentration.
- شیمی‌دان باید محلول را تیتر کند تا غلظت آن را تعیین کند.
- The student carefully titrated the unknown solution to find its pH level.
- دانشجو با دقت محلول ناشناخته را سنجید تا سطح pH آن را بیابد.
verb - transitive
تنظیم کردن (دوز دارو) (به‌طوری‌که کمترین عوارض جانبی پدیدار شود)
- It is important to titrate the dosage gradually to avoid any adverse reactions.
- برای جلوگیری از هرگونه واکنش نامطلوب، لازم است که دوز را به‌تدریج تنظیم کنید.
- The pharmacist will titrate the medication based on the patient's weight and age.
- داروساز دارو را براساس وزن و سن بیمار تنظیم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت titrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «titrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/titrate

لغات نزدیک titrate

پیشنهاد بهبود معانی