با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Token

ˈtoʊkn ˈtəʊkən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tokens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نشان، نشانه، علامت، نماد، سمبل
- This gift is a token of our gratitude.
- این هدیه نشان امتنان ما است.
- tokens of profound grief
- نشانه‌های حزن ژرف
- A white flag is a token of surrender.
- پرچم سفید علامت تسلیم است.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی بن (برای خرید کالا و دریافت خدمات)
- The company issued tokens to employees.
- این شرکت برای کارمندان بن صادر کرد.
- I used a digital token to purchase a book online.
- از بن دیجیتال برای خرید آنلاین کتاب استفاده کردم.
noun countable C1
انگلیسی بریتانیایی ژتون، توکن (به جای پول)
- He inserted a token into the vending machine.
- ژتون را وارد دستگاه فروش خودکار کرد.
- I found a subway token in my pocket.
- یک توکن مترو در جیبم پیدا کردم.
noun countable
کامپیوتر رمز (برای دسترسی)، توکن
- Without a valid token, the system will deny any attempts to retrieve or modify the protected data.
- بدون رمز معتبر، سیستم هرگونه تلاش برای بازیابی یا اصلاح داده‌های محافظت‌شده را رد می‌کند.
- When logging in, the app sends an access token to verify your identity.
- هنگام ورود به سیستم، نرم‌افزار برای تأیید هویت شما توکن دسترسی ارسال می‌کند.
noun countable
زبان‌شناسی نمونه
- The professor asked the students to identify the token that was repeated most often.
- استاد از دانشجویان خواست تا نمونه‌ای که اغلب تکرار می‌شد، شناسایی کنند.
- Each token in the sentence holds a specific meaning within the context.
- هر نمونه در جمله معنای خاصی در متن دارد.
noun countable
توکن (رمزارزی که خودش بلاک‌چین مستقل ندارد)
- I only have one token left in my cryptocurrency wallet.
- فقط یک توکن در کیف پول رمزارزم باقی مانده است.
- Investing in tokens has become increasingly popular.
- سرمایه‌گذاری در توکن‌ها به‌طور فزاینده‌ای محبوب شده است.
adjective
جزئی
- The villagers presented a token resistance against the invading forces but soon retreated.
- اهالی روستا در برابر نیروهای متجاوز مقاومت جزئی نشان دادند اما خیلی زود عقب‌نشینی کردند.
- The company donated a token amount to charity.
- این شرکت مبلغی جزئی را به خیریه اهدا کرد.
adjective
نمادین (با هدف نشان دادن نبود تبعیض)
- Critics argue that appointing a token number of women to managerial jobs is merely a superficial effort at gender equality.
- منتقدان معتقدند که انتصاب تعداد مشخصی از زنان در مشاغل مدیریتی صرفاً تلاشی نمادین برای برابری جنسیتی است.
- The company hired the token female executive to improve their public image.
- این شرکت مدیر اجرایی زن نمادین را برای بهبود تصویر عمومی خود استخدام کرد.
noun countable
یادگاری، یادبود
- a token given to her by her father
- یادگاری‌ای که پدرش به او داده بود
- She gave him a small seashell as a token.
- صدف کوچکی به‌عنوان یادبود به او داد.
noun
مشخصه
- The token of her loyalty was evident in her unwavering support.
- مشخصه‌ی وفاداری او در حمایت بی‌دریغش مشهود بود.
- Her smile was her token.
- لبخندش مشخصه‌اش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد token

  1. noun indication, remembrance
    Synonyms: badge, clue, demonstration, earnest, evidence, expression, favor, gift, index, indicia, keepsake, manifestation, mark, memento, memorial, note, omen, pawn, pledge, presage, proof, relic, reminder, representation, sample, security, sign, significant, souvenir, symbol, symptom, trophy, warning, warrant

Collocations

  • in token of

    به عنوان نمونه، به نشان (چیزی)

Idioms

  • by the same token

    به‌همین‌طریق، به‌همین‌دلیل، همین‌طور

    به همین دلیل، بنابراین، همین‌طور

ارجاع به لغت token

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «token» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/token

لغات نزدیک token

پیشنهاد بهبود معانی