امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Token

ˈtoʊkn ˈtəʊkən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tokens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نشان، نشانه، علامت، نماد، سمبل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- This gift is a token of our gratitude.
- این هدیه نشان امتنان ما است.
- tokens of profound grief
- نشانه‌های حزن ژرف
- A white flag is a token of surrender.
- پرچم سفید علامت تسلیم است.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی بن (برای خرید کالا و دریافت خدمات)
- The company issued tokens to employees.
- این شرکت برای کارمندان بن صادر کرد.
- I used a digital token to purchase a book online.
- از بن دیجیتال برای خرید آنلاین کتاب استفاده کردم.
noun countable C1
انگلیسی بریتانیایی ژتون، توکن (به جای پول)
- He inserted a token into the vending machine.
- ژتون را وارد دستگاه فروش خودکار کرد.
- I found a subway token in my pocket.
- یک توکن مترو در جیبم پیدا کردم.
noun countable
کامپیوتر رمز (برای دسترسی)، توکن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- Without a valid token, the system will deny any attempts to retrieve or modify the protected data.
- بدون رمز معتبر، سیستم هرگونه تلاش برای بازیابی یا اصلاح داده‌های محافظت‌شده را رد می‌کند.
- When logging in, the app sends an access token to verify your identity.
- هنگام ورود به سیستم، نرم‌افزار برای تأیید هویت شما توکن دسترسی ارسال می‌کند.
noun countable
زبان‌شناسی نمونه
- The professor asked the students to identify the token that was repeated most often.
- استاد از دانشجویان خواست تا نمونه‌ای که اغلب تکرار می‌شد، شناسایی کنند.
- Each token in the sentence holds a specific meaning within the context.
- هر نمونه در جمله معنای خاصی در متن دارد.
noun countable
توکن (رمزارزی که خودش بلاک‌چین مستقل ندارد)
- I only have one token left in my cryptocurrency wallet.
- فقط یک توکن در کیف پول رمزارزم باقی مانده است.
- Investing in tokens has become increasingly popular.
- سرمایه‌گذاری در توکن‌ها به‌طور فزاینده‌ای محبوب شده است.
adjective
جزئی
- The villagers presented a token resistance against the invading forces but soon retreated.
- اهالی روستا در برابر نیروهای متجاوز مقاومت جزئی نشان دادند اما خیلی زود عقب‌نشینی کردند.
- The company donated a token amount to charity.
- این شرکت مبلغی جزئی را به خیریه اهدا کرد.
adjective
نمادین (با هدف نشان دادن نبود تبعیض)
- Critics argue that appointing a token number of women to managerial jobs is merely a superficial effort at gender equality.
- منتقدان معتقدند که انتصاب تعداد مشخصی از زنان در مشاغل مدیریتی صرفاً تلاشی نمادین برای برابری جنسیتی است.
- The company hired the token female executive to improve their public image.
- این شرکت مدیر اجرایی زن نمادین را برای بهبود تصویر عمومی خود استخدام کرد.
noun countable
یادگاری، یادبود
- a token given to her by her father
- یادگاری‌ای که پدرش به او داده بود
- She gave him a small seashell as a token.
- صدف کوچکی به‌عنوان یادبود به او داد.
noun
مشخصه
- The token of her loyalty was evident in her unwavering support.
- مشخصه‌ی وفاداری او در حمایت بی‌دریغش مشهود بود.
- Her smile was her token.
- لبخندش مشخصه‌اش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد token

  1. noun indication, remembrance
    Synonyms:
    badge clue demonstration earnest evidence expression favor gift index indicia keepsake manifestation mark memento memorial note omen pawn pledge presage proof relic reminder representation sample security sign significant souvenir symbol symptom trophy warning warrant

Collocations

  • in token of

    به عنوان نمونه، به نشان (چیزی)

Idioms

  • by the same token

    به‌همین‌طریق، به‌همین‌دلیل، همین‌طور

    به همین دلیل، بنابراین، همین‌طور

ارجاع به لغت token

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «token» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/token

لغات نزدیک token

پیشنهاد بهبود معانی