با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Topsoil

ˈtɑːpsɔɪl ˈtɒpsɔɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
زیست‌شناسی روخاک، خاک سطحی، خاک سطحی را برداشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد topsoil

  1. noun The layer of soil on the surface
    Synonyms: surface soil

ارجاع به لغت topsoil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «topsoil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/topsoil

لغات نزدیک topsoil

پیشنهاد بهبود معانی