امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Totter

ˈtɑːtər ˈtɒtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
تردید کردن، پس‌و‌پیش رفتن، تلو‌تلو خوردن، متزلزل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a tottering old man
- پیرمردی که تلوتلو می‌خورد
- Buildings were still tottering and flames raging.
- ساختمان‌ها هنوز متزلزل بودند و شعله‌ها سر‌به‌فلک می‌کشید.
- Weak with fever, Shahla tottered to the door.
- شهلا که تب او را ضعیف کرده بود تلوتلو‌خوران خود را به درب رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد totter

  1. verb move falteringly
    Synonyms:
    blunder careen dodder falter flounder hesitate lurch quake quiver reel rock roll seesaw shake shimmy slide slip stagger stammer stumble sway teeter topple tremble trip walk unsteadily waver weave wheel wobble zigzag

ارجاع به لغت totter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «totter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/totter

لغات نزدیک totter

پیشنهاد بهبود معانی