با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Towel

ˈtaʊəl ˈtaʊəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    towels

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
حوله، دستمال حوله‌ای
- a bath towel
- حوله‌ی حمام
- a dish towel
- حوله (برای خشک کردن) ظرف
- paper towel
- حوله‌ی کاغذی
verb - transitive verb - intransitive
با حوله خشک کردن
- She toweled her face dry.
- با حوله صورت خود را خشک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد towel

  1. noun
    Synonyms: wiper, drier, absorbent-paper, sheet, toweling, napkin, cloth, rag, admit defeat, give in, surrender

Phrasal verbs

  • towel off

    خود را خشک کردن (مثلاً پس از حمام‌کردن)

Idioms

ارجاع به لغت towel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «towel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/towel

لغات نزدیک towel

پیشنهاد بهبود معانی