امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tracking

ˈtrækɪŋ ˈtrækɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tracked
  • شکل سوم:

    tracked
  • سوم‌شخص مفرد:

    tracks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگلیسی آمریکایی قرار گرفتن تعدادی از دانش‌آموزان در یک مسیر درسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Tracking can be a controversial topic in education, with proponents and critics on both sides.
- پیگیری یک روند درسی می‌تواند موضوعی بحث‌برانگیز در آموزش و پرورش باشد که موافقان و منتقدان را در هر دو طرف دارد.
- The process of tracking can determine the type of courses and opportunities available to students.
- روند پیگیری درسی می‌تواند نوع دوره‌ها و فرصت‌های در دسترس دانش‌آموزان را مشخص کند.
noun
بررسی، پیگردی، ردیابی، تعقیب، روند دنباله‌گیری یک مسیر
- The tracking of the package was delayed due to bad weather.
- پیگردی بسته به‌دلیل بدی آب و هوا به تاخیر افتاد.
- The tracking device on my phone helps me locate it when it's lost.
- دستگاه ردیابی تلفنم به من کمک می‌کند وقتی گم‌ شد آن را پیدا کنم.
noun
فاصله‌دهی بین حروف
- The standard tracking between adjacent characters in this font is 0.1mm.
- فاصله‌ی استاندارد بین حروف مجاور در این فونت ۰.۱ میلی‌متر است.
- The tracking of the text was set to a narrow distance to create a sleek and modern design.
- برای ایجاد یک طراحی شیک و مدرن، فاصله‌ی باریکی بین حروف متن تنظیم شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tracking

  1. verb Travel across or pass over
    Synonyms: traversing, transiting, covering, crossing, passing
  2. verb To dirty with tracks
    Synonyms: spattering, soiling, staining, muddying
  3. verb To keep (another) under surveillance by moving along behind
    Synonyms: tailing, trailing, shadowing, following, dogging
  4. verb Go after with the intent to catch
    Synonyms: trailing, tailing, dogging, treading, shadowing, tagging, following, tracing, coursing, pursuing, chasing, circuiting, hunting
  5. noun The pursuit (of a person or animal) by following tracks or marks they left behind
    Synonyms: trailing

ارجاع به لغت tracking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tracking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tracking

لغات نزدیک tracking

پیشنهاد بهبود معانی