امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tragedy

ˈtrædʒədi ˈtrædʒədi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tragedies

معنی و نمونه‌جمله

noun B2
مصیبت، فاجعه، غم‌نامه، نمایش حزن‌انگیز، سوگ ‌نمایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His untimely death was a real tragedy.
- مرگ نابه‌هنگام او واقعاً جانگداز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tragedy

  1. noun disaster
    Synonyms:
    adversity affliction bad fortune bad luck blight blow calamity cataclysm catastrophe contretemps curse curtains dole dolor doom downer failure hard knocks hardship humiliation lot misadventure mischance misfortune mishap reverse shock struggle the worst unluckiness waterloo woe wreck
    Antonyms:
    advantage blessing boon success victory

ارجاع به لغت tragedy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tragedy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tragedy

لغات نزدیک tragedy

پیشنهاد بهبود معانی