امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transfigure

trænsˈfɪɡjər trænsˈfɪɡə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تغییر شکل دادن، تجلی کردن، نورانی کردن، دگرسیما کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transfigure

  1. verb To transform
    Synonyms:
    convert metamorphose transmute transmogrify mutate transform translate modify transpose transubstantiate
  1. verb To exalt
    Synonyms:
    glorify dignify signalize spiritualize
  1. verb To change the form or appearance of; transform.
    Synonyms:
    convert

ارجاع به لغت transfigure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transfigure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transfigure

لغات نزدیک transfigure

پیشنهاد بهبود معانی