امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Translucent

trænˈsluːsnt trænzˈluːsnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more translucent
  • صفت عالی:

    most translucent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نیمه‌شفاف، نیمه‌مات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The artist used translucent watercolors to create a stunning painting.
- این هنرمند از آبرنگ‌های نیمه‌شفاف برای خلق نقاشی خیره‌کننده استفاده کرد.
- Thin paper is translucent but it is not transparent.
- کاغذ نازک نیمه‌مات است اما شفاف نیست.
adjective
گویا، واضح، روشن، شفاف (مطلب و غیره)
- Her translucent honesty made her a trustworthy friend.
- صداقت گویایش او را به دوستی معتمد تبدیل کرد.
- Her translucent smile revealed her genuine happiness.
- لبخند شفافش شادی واقعی‌اش را آشکار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد translucent

  1. adjective clear
    Synonyms:
    clear-cut crystal crystalline diaphanous glassy limpid lucent lucid luminous pellucid see-through semiopaque semitransparent translucid unblurred
    Antonyms:
    blocked cloudy opaque

ارجاع به لغت translucent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «translucent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/translucent

لغات نزدیک translucent

پیشنهاد بهبود معانی