امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transmittance

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( transmittal ، transmittancy ) انتقال، سرایت، عبور، ارسال، مخابره، پراکنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transmittance

  1. noun The fraction of radiant energy that passes through a substance
    Synonyms:
    transmission

ارجاع به لغت transmittance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmittance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmittance

لغات نزدیک transmittance

پیشنهاد بهبود معانی