امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transposed

American: trænsˈpoʊzd British: trænsˈpəʊzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
ترانهاده، پس و پیش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transposed

  1. verb Change the order or arrangement of
    Synonyms:
    commuted transmuted transubstantiated transmogrified translated transformed transfigured metamorphosed converted
  1. verb Transfer from one place or period to another
    Synonyms:
    reversed changed transferred exchanged transplanted transformed switched interchanged substituted shifted removed converted inverted altered
  1. verb To reverse or transfer the order or place of; interchange.
    Synonyms:
    reversed
  1. adjective Turned about in order or relation
    Synonyms:
    converse reversed

ارجاع به لغت transposed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transposed

لغات نزدیک transposed

پیشنهاد بهبود معانی