با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tremble

ˈtrembl ˈtrembl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trembled
  • شکل سوم:

    trembled
  • سوم شخص مفرد:

    trembles
  • وجه وصفی حال:

    trembling
  • شکل جمع:

    trembles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive B2
لرزیدن، مرتعش شدن، لرز، لرزه، ارتعاش، ترساندن، لرزاندن، مرتعش ساختن، رعشه
- Suddenly the earth trembled.
- ناگهان زمین لرزید.
- The puppies were trembling in the rain.
- توله‌سگ‌ها در زیر باران می‌لرزیدند.
- Kamali was trembling with anger.
- کمالی از شدت خشم می‌لرزید.
- The old man's hands were trembling.
- دستان پیرمرد رعشه داشت.
- I tremble to think of what might have happened.
- هروقت فکر احتمال آن رویداد را می‌کنم، لرزه بر اندامم می‌افتد.
- I tremble for you!
- خیلی دلواپس تو هستم!
- the trembling voices of those patients
- صدای مرتعش آن بیماران
- The leaves that trembled in the breeze.
- برگ‌هایی که در نسیم نوسان می‌کردند.
- the tremble in Reza's hands
- رعشه‌ی دستان رضا
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tremble

  1. verb shake, vibrate
    Synonyms: flutter, have the shakes, jar, jitter, oscillate, palpitate, quake, quaver, quiver, rock, shiver, shudder, teeter, throb, totter, tremor, wobble
    Antonyms: be calm, calm, steady

ارجاع به لغت tremble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tremble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tremble

لغات نزدیک tremble

پیشنهاد بهبود معانی