با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Trench

trentʃ trentʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb countable
چال، جان پناه، خندق، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن
- Afrasiab's dagger trenched Rustam's shoulder.
- دشنه‌ی افراسیاب بر شانه‌ی رستم شکافی ایجاد کرد.
- The land is trenched for irrigation.
- زمین را برای آبیاری زه‌کشی کرده‌اند.
- They trenched the town.
- دور شهر سنگر کندند.
- powerful armies trenching at a town
- قشون‌های نیرومندی که به شهر نزدیک می‌شدند
- In order to lay the gas pipe , they had to dig a trench ten miles long.
- برای کشیدن لوله‌ی گاز لازم بود که چاله‌ای به طول ده مایل حفر کنند.
- trench warfare
- جنگ خندق
- The trenches were full of the dead and wounded.
- سنگرها پر از مرده و زخمی بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trench

  1. noun ditch, channel dug in earth
    Synonyms: arroyo, canal, cut, depression, dike, drain, drill, dugout, earthwork, entrenchment, excavation, fosse, foxhole, furrow, gorge, gulch, gully, gutter, hollow, main, moat, pit, rut, sink, trough, tube, waterway

ارجاع به لغت trench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trench

لغات نزدیک trench

پیشنهاد بهبود معانی