با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Trimmings

ˈtrɪmɪŋz ˈtrɪmɪŋz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
تزئینات، آرایش، دکور، مخلفات
- For Thanksgiving, we always have turkey with all the trimmings.
- برای جشن شکرگزاری، همیشه بوقلمون و مخلفات می‌خوریم.
- a hat with fur trimmings
- کلاه با تزیینات پر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trimmings

  1. noun accessories, extras
    Synonyms: accent, accompaniments, additions, clippings, decorations, fixings, frills, garnish, ornaments, supplements, trappings

ارجاع به لغت trimmings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trimmings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trimmings

لغات نزدیک trimmings

پیشنهاد بهبود معانی