امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Trite

traɪt traɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(عبارت، فکر و غیره) معمولی، عادی، کلیشه‌ای، کهنه، پیش‌پاافتاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a trite idea
- اندیشه‌ی کهنه و تکراری
- a trite joke
- شوخی بی‌مزه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trite

  1. adjective silly, commonplace
    Synonyms:
    banal bathetic bromidic chain cliché clichéd common cornball corny drained dull exhausted familiar tune flat hackneyed hokey jejune mildewed moth-eaten musty old hat ordinary pedestrian platitudinous prosaic ready-made routine run-of-the-mill set shopworn stale stereotyped stock threadbare timeworn tired uninspired unoriginal used-up vapid warmed-over well-worn worn worn-out
    Antonyms:
    desirable important impressive original pertinent relevant uncommon

ارجاع به لغت trite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trite

لغات نزدیک trite

پیشنهاد بهبود معانی